دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۳۲ بازديد
خسته از سوختن و ساختني حق داري
خسته از اين همه پرپر زدني حق داري
كرم ابريشمي و جرات پروازت نيست
پيله از ترس اگر هم بتني حق داري
ابري امروز اگر، قطرهاي از مردابي
بايد از اصل خودت دل بكني حق داري
سپر انداختم و نيزه نشانم دادي
جنگ جنگ است تو بايد بزني حق داري
توبه از نام اگر ميشكنم حق دارم
توبه از ننگ اگر ميشكني حق داري
يوسف آنقدر شكستهست كه نشناختياش
باز هم منتظر پيرهني حق داري
ما دو كوهيم كه هرگز نرسيديم به هم
سرد و مغرور تو هم مثل مني حق داري