شعر، تپش و سوختن و ساختني است - گفت‌و‌گو با سيده فاطمه موسوي

۳۳ بازديد

  شعر، تپش و سوختن و ساختني است

اولين دفتر غزل سيده فاطمه موسوي در سال 90 اثري درخور تحسين و از معدود كتاب‌هايي بود كه مخاطب را در آشنايي ابتدايي با شاعري كه بيش از اين شناختي از او نداشته است دچار شگفتي مي‌كرد.

موسوي: 50 غزل در اين مجموعه گنجانده شده است. اين غزل‌ها را از ميان حدود 150 غزل مربوط به سال‌هاي 1380 تا 1385 انتخاب كرده‌ام، كه زبان و فضايي يكدست‌تر دارند و جزو غزل‌هاي نئوكلاسيك به حساب مي‌آيند.

سيده فاطمه موسوي متولد 1362 قم و فارغ‌التحصيل مقطع كارشناسي رشته مديريت بازرگاني‌ است. وي تاكنون در جشنواره‌هاي شعري چون علوي، رضوي، شب‌هاي شهريور، طريق جاويد، خستگان وصل، انتظار و جوان خوارزمي رتبه نخست را كسب كرده است.

مجموعه شعر «جمهوري غزل» در 80 صفحه از سوي انتشارات فصل پنجم منتشر و راهي بازار كتاب شده است.

كيفيت بالاي غزل‌هاي اين دفتر كه نام«جمهوري غزل» را بر پيشاني خود داشت علت اساسي و بهانه اصلي براي پيگيري و تدوين اين گفت‌و‌گو با شاعر آن باشيم.

درآغاز بدنيست از تجربه‌هاي بعد از جمهوري غزل برايمان بگوييد و از دستاوردهاي چاپ نخستين دفتر شعرتان و قضاوت و برداشت احتمالي خودتان نسبت به شعرها در قياس با قبل از رسمت يافتن اشعار و چاپ كتاب كمي توضيح دهيد خلاصه دستاوردهاي چاپ جمهوري غزل براي شما چه بوده است؟

مراتب التفات و عطوفت بي‌واسطه دوستان غير شاعر و شاعرم را اگر ابتدا در كنار آينه معرفت و قربشان بنهم / نقد و نظر شفاهي و كتبي و دلگرمي‌هاي بعضي بزرگان و صاحبنظران را به تماشا مژگان برداشته‌ام / چه نويسم كه شعر من فضايي خاص دارد و دستگاه زيبا شناسانه منزه و متفاوتي دارم / نرم ساختار زباني كه هواگير غزلهاي من است با به خدمت گرفتن كاركردهاي كهنه و نوي شعر فارسي تومار اظهار مي‌تواند بگشايد / و دوام آهنگ همدلي و احسان شاعران معاصر بي‌هيچ انجمني و گردهم شدني رو به افزوني و اميد است / بي‌حضور محفل ديدار و نواهاي رسانه و اطوار، نوعي شعر دوستي و عرفانگرايي در خون من بوده و بوده كه بي‌گمان جدّ بزرگم حضرت شاه نعمت الله ولي بر حالات و آنات من صحّه گذاشته است و من آگاهانه ساز ادعاي هيچ زيرو بمي را نمي‌نوازم كه اگر توفيق جلوه‌اي هست از انوار مكتب و مذهب و مشرب است و اين نگاه معني پناه و گاه خيال خاستگاه به لطف قرآن است بلاشك.

سركار خانم موسوي «جمهوري غزل» براي شعر ما اتفاقي بود كه در سال 90 خوشبختانه رخ نموده، دوست داريم از تجربه پشت سرگذاشته خود در شعر كه منجر به چنين ساخت و بافت و تمايز زبان شما در قياس با جريان‌هاي روز غزل جوانان امروز تعمدي است، نكته‌هايي را برايمان بازگو كنيد؟

كلكي دوانده‌ام به مدد سلكي كه اگر در پس كلماتم دلم تپيده است سطوري باليده است اما روند بسياري جريان غزل امروز رويكردي به سوي ظرايف سياق هندي داشته است و من بي‌آنكه مرعوب امواج آوانگارد و مدرن و پسامدرن شوم، به دقت سكوت صدفهاي در جريان را گوش كردم و به ملاحظه اطناب به اشاره اجمال اكتفا مي‌كنم كه از همه امكانات زبان چه در شعر ديروز و چه در شعر امروز بايد بهره جست و شعر به مكاشفه اين كيفيات و جزءنگاري‌ها مكشوف و مشهود و بلند مرتبه بادا كه اگر شاعران جوان به ماه نظر كنند بسا سعادت كه محوستارگان نگردند كه فياض حقيقي كلمات به مجاز و استعاره درنگنجد كه شعر هنري قدسي است.

مي خواهيم خاستگاه‌هاي شعر شما را از زبان خودتان بشنويم بدين معنا كه تجربه شاعري شما از كجا و چگونه آغاز شده است و براي رسيدن به جمهوري غزل شما از چه شاعراني و چه سبك‌ها و مكتب‌هايي آموخته‌ايد و خودتان را در وهله نخست علاقه‌مند و وامدار آنها مي‌دانيد ؟

بساط ادب طرازي و جبهه سايي به مكاتيب قرآن و اهل بيت(ع) را عقيدت و اولين پاسخم مي‌شمرم و ميل مطالعاتي كه به عرفان نظري ايراني و هندي و شرق دور دارم و همچنين از ساليان نوجواني آموزه‌هاي برخي سرخپوستان آمريكاي لاتين را به روحيات پيچيده كلماتم نزديك دانسته‌ام، تربيت ارباب حواسم در غزل مرهون بيدل صاحبدل است و با بافغاني و حافظ كه بهار معاني‌ام انجمن‌آراي ايشان است و در سلسله شعر معاصر صداي رنگهاي برخي را خراميده و زيسته‌ام چونان نوذر پرنگ و حسين منزوي و احمد عزيزي و محمد سعيد ميرزايي و ذكريا اخلاقي را و عروج نظر را حوصله بخش شاعران جوان هم نيز مي‌دانم و علاوه بر انديشه‌هاي مرسوم به انديشه جنون در شعر معتقدم و مرتكبم.

در زمان حال چه از منظر يك شاعر و چه يك منتقد و چه از هر دو منظر و صورت توأمان يا مشخصا نقطه‌هاي روشن ويژگي‌هاي برتر غزل امروزمان را در چه وجوهي مي‌بينيد و از ديگر سوء ضعف‌ها و كاستي‌ها و نقاط تيره اين غزل را چگونه ارزيابي مي‌كنيد ؟

فيض گستريها و عنايات رهبر معظم هر ساله در ديدار با شاعران راهگشا و پرتوآراست، اگر حباب كلمه آينه دار كلمه الله باشد و مقابل لمعه آفتاب باشد و جهان تاب، پس غزل مي‌تواند خود معرفتي باشد از كلمه الله و اهل‌بيت. لفظ و معني در شعر آييني و انقلاب و بركات روحاني اين نوع دميدن در غزل جاي بسي مباهات و افتخاراست مضمون پردازي‌ها و مصداق نوازيها و روايت گرايي و حركت به سوي معنا در غزل امروزه استوار گرديده است. پرده ظهور سلامت كلمات و حكمي شدن غزل هم، آينه داري بجايي‌است هر چند شبكه چشم‌ها به هم چشمي‌هايي منجر شده است و يكدست نويسي‌هاي گسترده كه قدرت تميز را از مخاطب در سلب است اشاعه غزل‌هاي كوتاه و تك بيت گاهي ضعف است، و جشنواره‌هايي كه در صدد ارتقايند و در نهايت هجوم غزل‌ها عجزاندوز.

ار آثار آينده تان و اينكه سعي داريد شعرهايتان را چگونه و با ارائه چه آثاري ادامه دهيد ؟

از امتداد رصد روح مخاطبان عاجزم اما اگر هزار بار همين رنگها را بشكنم، با همين كلمات خواهم آمد كه مستعد همين تحصيلم.

من دغدغه‌اي براي تجديد چاپ كلمات جهان ندارم تمام تصور من اين است كه غزل نه از طريقت اينترنت و مجاز كه سينه به سينه مهياي وصول ثبت است، من داغ توقف به پاي سرودن نمي‌زنم و كمر بستگي روحم را هم جسمم را خاك‌نشين غبار وهم نخواهم كرد.

خاموشي و خلوت، گناه شاعر نيست كه در سواد عالم حيرت، چشم عضوي باختني است و شعر، تپش و سوختن و ساختني است.

درباره تجربه‌هاي خود در قالب ترانه نيز برايمان نكاتي ذكر كنيد ؟

از حضرت سعدي مي‌توانم شروع كنم روح ترانه سراي او قرن هاست كه روشن‌تر از آفتاب است، پس ترانه چه مي‌بايد ديد و چه مي‌بايد گفت زمان حال است. حال حوادث و تكثر انديشه‌ها، حال عاشقانه‌ها، حال داغ حاصل‌ها، حال عبرت‌ها، ترانه بايد چراغ صحبتي باشد كه چشم‌ها در فروغش ببينند و بينديشند و نه سرودستي فقط بيفشانند. مانند حضرت مولانا كه ما در آنچه مي‌كوشيم، مي‌جوشيم و مجبوريم در آتش‌نشاندگي؛ كلمات در ترانه بهتر از دست نشاندگي و تاثير‌پذيريهاست، كه نحوه برخورد عاشقان جهان نيز در مواجهه با عشق متفاوت و گوناگون است. ترانه معاصر اگر معلم وار باشد غير قابل تكثير و اگر بماني وار كه نسخه در نسخه در تاثير هر ناله‌اي در پرده‌اي به نحوي مي‌جوشد و هر زمزمه‌اي صرف سوختن حال و التهابي است.

منبع : سايت تبيان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد