دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۳۱ بازديد
سوار باره ي نور آن نفس كه تاخت علي
فراز قصر ملك آشيانه ساخت علي
سحرگهي كه به محراب عشق برد نماز
تمام هستي خود را به دوست باخت علي
نهاد حسرت يك آه بر دل دشمن
به روي دوست نمايان چو تيغ آخت علي
نسيم رحمت حق تا به خار و گل بوزد
چو مصطفي علم عدل بر فراخت علي
زمام توسن احساس را به عقل سبرد
عقيل را كف بي مايگي گداخت علي
نفوذ جاذبه را از رموز دافعه برس
به مهر بود اگر تاخت يا نواخت علي
نبي و دفتر و نهج البلاغه مي گويند
علي شناخت خدا را خدا شناخت علي