عارفان صديق

مشاور شركت بيمه پارسيان

عارفان صديق

۳۰ بازديد

 

ز باغ و راغ جهان بار و بر نخواسته اند

جماعتي كه حضر در سفر نخواسته اند

كم از فرشته نباشند عارفان صديق

كه جز متاع بلا بيشتر نخواسته اند

ز برق تندتر آن جمع بگذرند از خويش

كه استفاده در اين رهگذر نخواسته اند

به جنگ اهرمن نفس سالكان طريق

وفا ز خنجر و لطف از سپرنخواسته اند

مناديان حقبقت شعار كوي حبيب

مگر براي فدا جان و سر نخواسته اند

چو شير باش كه دريا دلان وادي عشق

براي خويش سفر بي خطر نخواسته اند

به زير سايه ي طوبي مقام آن جمعي است

كه از نخيله ي دنيا ثمر نخواسته اند

به زهد خشك نبخشند آن جماعت را

كه نان و نام به دامان تر نخواسته اند

به شر و درد و بلا مبتلاست جامعه اي

كه خير و شادي نوع بشر نخواسته اند

هنر اگر كه تو را هست خوش عمل بنما

كه قدر پور به فضل پدر نخواسته اند


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد