دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۳۰ بازديد
ز باغ و راغ جهان بار و بر نخواسته اند
جماعتي كه حضر در سفر نخواسته اند
كم از فرشته نباشند عارفان صديق
كه جز متاع بلا بيشتر نخواسته اند
ز برق تندتر آن جمع بگذرند از خويش
كه استفاده در اين رهگذر نخواسته اند
به جنگ اهرمن نفس سالكان طريق
وفا ز خنجر و لطف از سپرنخواسته اند
مناديان حقبقت شعار كوي حبيب
مگر براي فدا جان و سر نخواسته اند
چو شير باش كه دريا دلان وادي عشق
براي خويش سفر بي خطر نخواسته اند
به زير سايه ي طوبي مقام آن جمعي است
كه از نخيله ي دنيا ثمر نخواسته اند
به زهد خشك نبخشند آن جماعت را
كه نان و نام به دامان تر نخواسته اند
به شر و درد و بلا مبتلاست جامعه اي
كه خير و شادي نوع بشر نخواسته اند
هنر اگر كه تو را هست خوش عمل بنما
كه قدر پور به فضل پدر نخواسته اند