دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۲۹ بازديد
پس از يك عمر جُستن در تكاپوهاي بسيارت
سراپا تشنگي بايد گذشتن از عطشزارت
تو آن رازي كه دنيا از نگاهم سخت پنهان كرد
كه پيچيد اين چنين در هفت توي گنگ اسرارت
در اين كابوس بي پايان، در اين روياي ناممكن
به هر سو مي دوم سرسختي بغض است و ديوارت
دعايي بي اجابت هستي اما در مذاق من
نمي دانم چرا اين قدر شيرين است تكرارت!
وصال تو به يك دلتنگي خاموش آغشته ست
فراق آلودۀ وصل است حتي روز ديدارت
خريداري نداري از گرانيّ و عجيب اين است
كسادي نيز افزوده ست بر گرميّ بازارت
رسيده ناز چشمان خوش ليلي به چشم تو
و شيرين تر ز شيرين است شيرينيّ رفتارت
غزل در نيمه راه وصف تو از پاي مي ماند
عبث گفتند خيل شاعران در نظم اشعارت...