دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۱ ۳۱ بازديد
اپيزود يك:
تو بر جماعت زنان درآمدي
زنها دستهايشان را بريدند
[در دست هريك ترنجي بود و چاقويي]
گفتند او شايد فرشته اي باشد...
پيراهنت را دريدند و به زندانت افكندند
اپيزود دو:
تو بر جماعت زنان درآمدي
زنها چشمكي زدند و لبخندي
[در دست هر يك خياري بود و نمكداني]
گفتند او شايد هنرپيشه اي باشد...چه با نمك!
دورت حلقه زدند و به زور از تو امضا گرفتند
فقط پيراهنت را دريدند
اپيزود سه:
تو بر جماعت زنان درآمدي
خودشان را به نديدن زدند
و سخت سرگرم مباحث فمنيستي شدند
[در دست هريك سيگاري روشن بود و فندكي]
هيچ نگفتند و تو به سلامت گذشتي!
اما فقط داستان اول، با همه تلخي و دردناكي، احسن القصص بود!