حسن يوسف

مشاور شركت بيمه پارسيان

حسن يوسف

۳۱ بازديد

 

اپيزود يك:

تو بر جماعت زنان درآمدي
زنها دستهايشان را بريدند
[در دست هريك ترنجي بود و چاقويي]
گفتند او شايد فرشته اي باشد...
پيراهنت را دريدند و به زندانت افكندند

اپيزود دو:

تو بر جماعت زنان درآمدي
زنها چشمكي زدند و لبخندي
[در دست هر يك خياري بود و نمكداني]
گفتند او شايد هنرپيشه اي باشد...چه با نمك!
دورت حلقه زدند و به زور از تو امضا گرفتند
فقط پيراهنت را دريدند

اپيزود سه:

تو بر جماعت زنان درآمدي
خودشان را به نديدن زدند
و سخت سرگرم مباحث فمنيستي شدند
[در دست هريك سيگاري روشن بود و فندكي]
هيچ نگفتند و تو به سلامت گذشتي!

اما فقط داستان اول، با همه تلخي و دردناكي، احسن القصص بود!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد