دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۵۰ ۳۷ بازديد
مي نشيني چه خسته اما كسي كنارت نمي نشيند
پرنده اي اي درخت تنها به شاخسارت نمي نشيند
در اين دياري كه همدمي نيست، غريبه بودن غم كمي نيست
چنان غريبي كه سايه ات هم دمي كنارت نمي نشيند
نگاهها سنگي اند و سردند، اگر چه در چشم تو بخندند
اگر بميري كسي در اينجا سر مزارت نمي نشيند
به زير لب نغمه هاي ناشاد، ترانه اي كهنه ، رفته از ياد
بجز هياهوي مبهم باد به جان تارت نمي نشيند
به خانه مي آيي از خيابان، قدم به يك كوچه مي گذاري
كه هيچ كس جز گدايي آنجا به رهگذارت نمي نشيند
نشسته اي دلشكسته اما...كسي كنارت نمي نشيند
پرنده اي اي درخت تنها به شاخسارت نمي نشيند