مهرباني را بياموزيم

مشاور شركت بيمه پارسيان

مهرباني را بياموزيم

۲۶ بازديد

 

مهرباني را بياموزيم

فرصت آيينه ها در پشت در مانده است

روشني را مي شود در خانه مهمان كرد

مي شود در عصر آهن

آشناتر شد

سايبان از بيد مجنون٬

روشني از عشق

مي شود جشني فراهم كرد

مي شود در معني يك گل شناور شد

مهرباني را بياموزيم

موسم نيلوفران در پشت در مانده است

موسم نيلوفران٬يعني كه باران هست

يعني يك نفر آبي است

موسم نيلوفران يعني

يك نفر مي آيد از آن سوي دلتنگي

مي شود برخاست در باران

دست در دست نجيب مهرباني

مي شود در كوچه هاي شهر جاري شد

مي شود با فرصت آيينه ها آميخت

با نگاهي

با نفس هاي نگاهي

مي شود سرشار از رازي بهاري شد

جاي من خالي است

جاي من در عشق

جاي من در لحظه هاي بي دريغ اولين ديدار

جاي من در شوق تابستاني آن چشم

جاي من در طعم لبخندي كه از دريا سخن مي گفت

جاي من در گرمي دستي كه با خورشيد نسبت داشت

جاي من خالي است

من كجا گم كرده ام آهنگ باران را!؟

من كجا از مهرباني چشم پوشيدم!؟

مي شود برگشت

تا دبستان راه كوتاهي است

مي شود از رد باران رفت

مي شود با سادگي آميخت

مي شود كوچكتر از اينجا و اكنون شد

مي شود كيفي فراهم كرد

دفتري را مي شود پر كرد از آيينه و خورشيد

در كتابي مي شود روييدن خود را تماشا كرد

من بهار ديگري را دوست مي دارم

جاي من خالي است

جاي من در ميز سوم٬در كنار پنجره خالي است

جاي من در درس نقاشي

جاي من در جمع كوكب ها

جاي من در چشم هاي دختر خورشيد

جاي من در لحظه هاي ناب

جاي من در نمره هاي بيست

جاي من در زندگي خالي است

مي شود برگشت

اشتياق چشم هايم را تماشا كن

مي شود در سردي سرشاخه هاي باغ

جشن رويش را بيفروزيم

دوستي را مي شود پرسيد

چشم ها را مي شود آموخت

مهرباني كودكي تنهاست

مهرباني را بياموزيم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد