به جانبازان روان پريشان

مشاور شركت بيمه پارسيان

به جانبازان روان پريشان

۳۲ بازديد

 

بايد با گريه و لبخند ، چيني دل را بزني بند
صبح پر از خنده و گريه ، شام پر از گريه و لبخند

مرد روي نيزه سرش را ديد كه مي چرخد و چرخيد بعد سرش خورد به ديوار ، صندلي و چوب و كمربند   والمري ، تانك ، شبيخون ، شور شلمچه ، تب كارون رقص منور ، شب مجنون ، گريه هور و غم اروند...   مي خورد تركش بر جانش ، فرياد مي زد چشمانش دارم مي سوزم مردم! دربندم ، دربند ، دربند   شد آتش سرد به زودي ، زن ماند و زخم و كبودي گريان با روغن زيتون ، رفت كنار زن و فرزند   باز دو تا دست صميمي ... باز دو تا بال فرشته ... دست زني بود و صداي هق هق ناگاه خداوند
تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد