هديه

مشاور شركت بيمه پارسيان

هديه

۳۱ بازديد

 

به سر انگشت تو مي انديشم ، وقتي

 باغ ها  را به تماشاي  شكوه آتش ، مي خوانَد

 و سرانگشت تو

ابهام اشارت را

 مي شكوفاند

        آن دم كه ، به سنگ

حشمت خواندن و گفتن مي آموزد.

 

چشم من مي شنود

 غنچه هايي كه بر اين پرده ، شكوفايي  را ، مي خوانَد

 مي تواني تو و من مي دانم

 با سرانگشت ظريف

آنچه در من جاري است :

        - خون آهنگين را -

        بنوازي با عشق .

 

 مي تواني تو و من مي دانم

 مي تواني كه به من دوستي دستت  را هديه كني.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد