كيجا

مشاور شركت بيمه پارسيان

كيجا

۳۱ بازديد

 

كيجا  با اين همه لطفي كه داري

 نمي خواهي شبي  با ما سر آري ؟

نمي داني كه در اين قلب خونبار

 نمانده طاقت صبر و قراري .

 

 كيجا اين گيسوان دسته دسته

 مرا آشفته و ديوانه كرده ست .

 همين  سنجوق و پولك هاي رخشان

 مرا با خويشتن بيگانه كرده ست .

 

 كيجا شهر شما شهر عجيبي است

 كسي  با ما  نياميزد  كه : يارم .

تو كه از پنجره بوسه پراني

 نمي خواهي دمي باشي كنارم ؟

 

 كيجا اين دامن پر چين و پرچين

چو افشان مي شود بر روي قالي

 بدان  نقش و نگار بته جقه

 دلم را مي كند حالي به حالي .

 

 كيجا  اندوه غربت درد تلخي  است

 نمي داني  كه من با من  به قهر است

به كام مرد تنها در غريبي

 شراب كهنه را طعمي چو زهر است .

 

 كيجا هرگز نبايد  موج دريا

 ببيند شهد در كام من و تو ؟

 نبايد ماسه هاي شور و نمناك

 بگيرد طرح اندام من و تو ؟

 

كيجا با ما به از اين باش زين پس

 كه ما در شهر خود دلدار داريم .

ولي اينجا در اين شهر مه آلود

 اميدي  زان لب خونبار داريم .


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد