دكل شكسته

مشاور شركت بيمه پارسيان

دكل شكسته

۳۰ بازديد

 

دريا نهيب مي زند و صخره هاي آب

 كوبد به كوه كشتي گم كرده اختري

 دندان نموده همچو نهنگان طعمه جوي

تا در كشد به كام سيه ، خسته پيكري .

 

 ساحل نشسته در دل خاكستر افق

 با سايه شكسته يك برج ديده بان .

 آبست و آب و آب و جهاني ز موج مست

گرديده خيره بر تن كشتي بي سكان .

 

 گم گشته در سياهي شب ، كشتي حيات

 ني آن ستاره تا بنمايد نشانه اي .

 كشتي نشستگان همه در جنبش و تلاش

 تا كشتي شكسته رسد بر كرانه اي .

 

 من چون دكل دويده به صحراي آسمان

 بي اعتنا به مرگ اسيران خشم آب

 مغرور  از اينكه دست خدايان روز ها

 شويد  تنم  به سوده ي اكليل آفتاب.

 

 بر فرق من نشسته يكي پرچم سياه

 كاو را نشانه ايست  ز پيروزي شكست

 خواند مرا به وادي آسودگان مرگ

 گويد به خنده :  اينست دنيا و هر چه هست

 

 من در جهان خوابم و پرسم ز خويشتن

 آيا  حقيقت است  و يا جلوه خيال .

 آيا رسم  دوباره به ديدار بندري

 يا مي دوم به وادي گمگشته ي زوال

 

دريا نهيب مي زند و موج مي جهد

 كولاك وحشت است  و اميد گريز نيست .

بايد گرفت دامن تقدير و سرنوشت

 زيرا مجال ماندن و برگ ستيز نيست .

 

همچون ستون مانده به چنگال زلزله

 ريزد دكل به سينه ي گرداب تيرگي .

جز پرچمي سياه كه غلتد به كام موج

چيزي نمانده  از هوس تلخ زندگي !


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد