ننگ

مشاور شركت بيمه پارسيان

ننگ

۳۰ بازديد

 

خنديد  و روي سينه ي سوزان من فشرد

 آن غنچه هاي سر زده از شاخه ي بلور .

 غرق غرور گشتم و گفتي نشسته ام

 بر بال هاي موج  خروشنده ي سرور .

 

ما هر دو از نياز جواني در التهاب

 درمان خود نهفته به پازهر بوسه ها .

 سوزانده در شرار عطش توبه ي كهن

 افشانده در كوير هوس دانه ي حيا .

 

- مه خفته  روي بام شب و تا سپيده دم

بسيار مانده  .  خسته شدي . لحظه اي بخواب .

- بيدار مانده ام  كه بر اين غنچه هاي  سنگ

امواج بوسه هديه كني  چون كف شراب .

 

 چون كودكي  كه طاقت  او  را ربوده  تب

 پيچنده بود و از بدنش  شعله مي جهيد

اما ز سكر بوسه و تخدير چشم و دست

 كم كم  به خواب رفت  و در آغوشم  آرميد .

 

 وقتي كه روز تشنه درون اتاق ما

 اشباح تيره  را به فروغ سحر شكست

 او ديدگان سرزنش آميز خود گشود

 شرمنده وار و غمزده پهلوي من نشست .

 

 يك لحظه در خموشي خود بود و ناگهان

 آيينه اي برابر چهرم  گرفت و گفت :

حك است  بر كتيبه ي پيشاني تو : ننگ

 خود را بكش كه ننگي  و نتوانيش نهفت.

 

گويي  كه بيم سرزنشت  نيست . اي عجب

شستي به آب خيره سري آبروي خويش .

 سرخاب هرزگي زده اي روي گونه ام

 اينت هنر كه شهره ي رذلي به كوي خويش.

 

آيينه را گرفتم و افكندم و شكست

 گفتم كه بگذر از سر جادوي ننگ و نام

 كاين داستان كهنه كه رنگ فنا گرفت

 دامي است  در گذرگه مستي و عشق و كام .

 

 پرهيز اگر به ديده ي شوخ تو جلوه داشت

 ديشب اسير دام هوس ها نمي شدي .

 وز گير و دار وسوسه  نفس طعمه جوي

راه گريز جسته و رسوا نمي شدي .


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد