تمناي گناه

مشاور شركت بيمه پارسيان

تمناي گناه

۳۱ بازديد

  

خزد لرزان ، درون بستر من

 ز شرمي خفته مي گويد كه :  - بفشار

چنان بفشار  بر خود پيكرم را

 كه بشكوفد  هوس هاي گنه بار

 

به دندان گير و شادي بخش و مي نوش

 ز خون اين لبان بوسه گيرم .

ببين از گونه سرخم بريزد ؛

شرار خواهش آراي ضميرم .

 

درنگي كن در آغوشم كه امشب

 فروزانست بزم عشق ديرين

 نمي خوابيم و مي نوشيم تا صبح

ز جام بوسه ها ، بس راز شيرين

 

چنان گنجد در آغوشم كه هر دم

بينديشم كه او غرقست در من

 و يا در حلقه ي بازو ، اثيريست

به جاي پيكر عريان يك زن .

 

اتاقي هست و ما و خلوت و مي .

صداي بوسه ها ؛ آهنگ دل ها.

 نمي رقصد  بدين آهنگ تبدار

 به جز رقاصه ي مست  تمنا ....

 

چو بشكوفد  گل زرين  خورشيد

 مرا خواند  بدان  چشم فسونگر .

 گشايد  بازوان گويد كه - : باز آ

 گنه شيرين بود ... يك بار ديگر !


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد