گل افيون

مشاور شركت بيمه پارسيان

گل افيون

۳۱ بازديد

 

در عطر گرم آفتاب دشتهاي شرق
آنجا كه مي رويد براي آدمي گندم
اين دانه زرين براي زيست
اين هسته ي نيرو براي بودن مردم
گويند
مي رويد گلي مسموم
خشخاش
بندي او گردد هر آنكس بويدش يك بار
فرجام ، از هستي شود بيزار
درمان هر درديست
درمان براي مرگ
درمان براي زيست
خود نيز باشد درد بي درمان
اين هر دو گل خود را فدا كند تا انسان گيرد سر و سامان
اين هديه از يزدان
و آن تحفه از شيطان
در عطر گرم آفتاب دشت هاي شرق
آنجا كه مي رويد گل احساس شعر ما
بس شاعران خود را فدا كردند
تا انسان
شويد ملال درد از دامان
چونان گل گندم
خود را فدا كردند تا انسان رها گردد
تا چرخهاي زندگي گردد
از سر گرانبهاي آدمها
آسوده افكار خدا گردد
ز آن روزها و شامها و روزگاران
شبها گذشت روزها گم گشت
تا روز ما آمد
ديگر از اين تاريك بي بنياد
از كشتگاه كور
بر چشمه خورشيد راهي نيست
ز آن خوشه هاي زندگي پرورد
در دستهاي باد
جز پر كاهي نيست
طاعون به جاي نور از خورشيد مي بارد
ما را گناهي نيست
بر چشمه خورشيد راهي نيست
هر كشتكار كشته كاري خوب مي داند
جز خواب و بيهوشي ، خاموشي
ما را پناهي نيست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد