غزل

مشاور شركت بيمه پارسيان

غزل

۳۱ بازديد

 

مرا عشق تو در پيري جوان كرد

دلم را در غريبي شادمان كرد

 

به آفاق شبم رنگ سحر داد

مرا آيينه دار آسمان كرد

 

خوشا مھري كه چون در من درخشيد

جھان را با من از نو مھربان كرد

 

خوشا نوري كه چون در اشك من تافت

نگاهم را پر از رنگين كمان كرد

 

هزاران ياد خودش را در هم آميخت

مرا گنجينه ي ياد جھان كرد

 

غم تلخ مرا از دل به در برد

تب شوق تو را در من روان كرد

 

وزان تب ، آتشي پنھان برافروخت

كه شادي را به جانم ارمغان كرد

 

مرا با چون تويي همآشيان ساخت

تو را با چون مني همداستان كرد

 

گواهي بھتر از حافظ ندارم

كه قولش اين غزل را جاودان كرد

 

شب تنھايي ام در قصد جان بود

خيالت لطفھاي بيكران كرد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد