شعر انگور

مشاور شركت بيمه پارسيان

شعر انگور

۳۰ بازديد

 

چه مي گوييد ؟

كجا شھد است اين آبي كه در هر دانه ي شيرين انگور است ؟

كجا شھد است ؟ اين اشك

اشك باغبان پير رنجور است

كه شبھا راه پيموده

همه شب تا سحر بيدار بوده

تاكھا را آب داده

پشت را چون چفته هاي مو دو تا كرده

دل هر دانه را از اشك چشمان نور خشيده

تن هر خوشه را با خون دل شاداب پرورده

چه مي گوييد ؟

كجا شھد است اين آبي كه در هر دانه ي شيرين انگور است ؟

كجا شھد است ؟ اين خون است

خون باغبان پير رنجور است

چنين آسان مگيريدش

چنين آسان منوشيدش

شما هم اي خريداران شعر من

اگر در دانه هاي نازك لفظم

و يا در خوشه هاي روشن شعرم

شراب و شھد مي بينيد ، غير از اشك و خونم نيست

كجا شھد است ؟ اين اشك است ، اين خون است

شرابش از كجا خوانيد ؟ اين مستي نه آن مستي است

شما از خون من مستيد

از خوني كه مي نوشيد

از خون دلم مستيد

مرا هر لفظ ، فريادي است كز دل ميكشم بيرون

مرا هر شعر دريايي است

دريايي است لبريز از شراب خون

كجا شھد است اين اشكي كه در هر دانه ي لفظ است ؟

كجا شھد است اين خوني كه در هر خوشه ي شعر است ؟

چنين آسان ميفشاريد بر هر دانه ي لبھا را و بر خوشه دندان را ؟

مرا اين كاسه ي خون است

مرا اين ساغر اشك است

چنين آسان مگيريدش

چنين آسان منوشيدش


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد