دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۷ ۳۶ بازديد
گل و بوته هاي آتش ، همه رنگ خون گرفته
شب پر ستاره ي من ، عطش جنون گرفته
بگذار تا ببرم رگ دردمند خود را
كه در او بھار مرده ست و ، خزان سكوت گرفته
تن من درخت تر بود و پر از شكوفه ي خون
تب تند عشق سوزاند و تكاند برگ و بارش
عطشي شكفت در او كه مكيد سبزي اش را
ز شرار بادها سوخت شكوفه ي بھارش
چه كنم ، بھار مرده ست و دميده سوز سرما
گل يخ ، چو شبنم صبح ، چكيده بر تن من
تو بيا تو ، اي كه چون جام شراب مي درخشي
تو بسوز ، اي تب ظھر بھار
! خرمن من