گل يخ

مشاور شركت بيمه پارسيان

گل يخ

۳۶ بازديد

 

گل و بوته هاي آتش ، همه رنگ خون گرفته

شب پر ستاره ي من ، عطش جنون گرفته

بگذار تا ببرم رگ دردمند خود را

كه در او بھار مرده ست و ، خزان سكوت گرفته

تن من درخت تر بود و پر از شكوفه ي خون

تب تند عشق سوزاند و تكاند برگ و بارش

عطشي شكفت در او كه مكيد سبزي اش را

ز شرار بادها سوخت شكوفه ي بھارش

چه كنم ، بھار مرده ست و دميده سوز سرما

گل يخ ، چو شبنم صبح ، چكيده بر تن من

تو بيا تو ، اي كه چون جام شراب مي درخشي

تو بسوز ، اي تب ظھر بھار ! خرمن من


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد