دو روز يا ده سال ؟

مشاور شركت بيمه پارسيان

دو روز يا ده سال ؟

۳۱ بازديد

 

هميشه با مني اي نيمه ي جدا از من

بريده باد زبانم ، چه ناروا گفتم

تو نيمه نيستي اي جان ، تمام هستي من

اگر به قھر بگيرد ترا خدا از من

چگونه بي تو توانم زيست ؟

چگونه بي تو توانم ماند ؟

چگونه بي تو سخن بر زبان توانم راند ؟

هميشه در من بودي ، هميشه ميخواندي

صداي گرم تو در استخوان من ميگشت

هميشه با من بودي ، هميشه دور از من

هميشه نام خوشت بر زبان من ميگشت

غروبگاهان ، در كوچه هاي خلوت شھر

كه بوي پيچك ، هذيان عاشقي ميگفت

تو در كنار من آهسته راه ميرفتي

و در كرانه ي چشمان كھربايي تو

بھار ، در چمن سبز باغ ها ميخفت

شبي كه باران در كوچه ها فرو ميريخت

تو ميرسيدي و ، باران موي تو بر دوش

ز موي خيس تو ، عطري غريب بر ميخاست

من از تنفس عطر غريب او ، مدهوش

در آن خيابان ، شبھاي سبز فروردين

صداي پاي تو و پاي من طنين ميبست

نسيم ، بوسه ي ما را به آسمان مي برد

و سايه هاي من و تو ز روشنايي ماه

چه نقشھا كه در آيينه ي زمين ميبست

چه نيمه شبھا كز پشت شيشه هاي كبود

ستاره ها را با هم شماره ميكرديم

و چون زبان من و تو ز گفتگو ميماند

نگاه ميكرديم و اشاره ميكرديم

دو روز يا ده سال ؟

نميتوانم ، هرگز نميتوانم گفت

ازين خوشم كه فروبست ريشه در دل ما

گلي كه از پس ده سال يا دوروز شكفت

ز من مپرس كه آيا زمان چگونه گذشت

كه من حساب شب و روز را نميدانم

من از تو ، يك تپش دل جدا نمي مانم

من از تو ، روي نخواهم تافت

من از تو ، دل نتوانم كند

تو نيز دانم كز من نمي بري پيوند

هميشه با مني اي نيمه ي جدا از من

مباد آنكه بگيرد ترا خدا از من


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد