شب

مشاور شركت بيمه پارسيان

شب

۳۰ بازديد

 

آتش در آبھاي روان بر فروخت ماه

برخاست باد و آتش تندش فرونشست

اما ، در آب سكن زير درختھا

عكسي فكنده بود كه پيوسته مي گسست

باران ، به گريه بار سفر بسته بود و ، شب

در بستر گشوده ي او خفته بود مست

تا برتن برهنه ي او خيره ننگرد

دست درخت راه نظر بر ستاره بست

دست درخت را

در دست خود فشردم ، رگھاي او شكست

مھتاب ، عمر شب را در شيشه كرده بود

چون شيشه بر زمين زده شد ، آفتاب رست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد