خطي در انتھاي افق

مشاور شركت بيمه پارسيان

خطي در انتھاي افق

۲۹ بازديد

 

اي چھره ي تو كودكي من

آيا بياد داري ؟

در قاب كھنه اي كه به ديوار خانه بود

نيزار ساحلي

با آن پرنده هايش چون نقطه ، روي ني

خطي در انتھاي افق بود

من در شب بلند خيالم

با زورقي كه در دل آن قاب

از سينه ي بر آمده ي آب ميگذشت

پاروزنان به ساحل ، نزديك ميشدم

آنگه ، تو ميرسيدي در هاله ي طلوع

آغوش مي گشودي ،آسانتر از درخت

من در تو مي غنودم ، چون موج بر زمين

كنون كه مي نشيني ، در قاب چشم تو

نيزار كودكي

با آن ستاره هايش چون نقطه هاي شب

خطي در انتھاي زمان است

وين زورق نشسته به گل ، ديگر

چيزي به جز درنگ نميداند

دست كسش بر آب نميراند

وقتي كه ميروي

در قاب كوچكي كه به ديوار خانه است

عكس تو ، خنده بر لب مي ماند

وين كودكي كه ديگر ، كودك نيست

اندوهگين به ياد تو ميخواند

اي چھره ي تو كودكي من

گھواره ي عزيز تنت را

با لاي لاي ساعت بيدار سينه ات

در خلوت تمامي شبھا به من سپار

آه اي ز روزهاي سفر كرده يادگار


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد