ترديدي در طوفان

مشاور شركت بيمه پارسيان

ترديدي در طوفان

۳۳ بازديد

 

شلاق سرخ صاعقه بر پشت آسمان

پيچيد چون علامت وارونه ي سوال

فرياد آسمان به سوالش جواب گفت

شلاق ، خون روشن باران را

از آسمان زخمي بر مغز من چكاند

گويي كه موج مورچه هاي درشت و سرد

از موي من روان شد و بر روي سينه خفت

سيماي آب ، آبله گون گشت از حباب

گلميخ قارچھاي سياه از زمين شكفت

بوي خفيف لاشه ي ماه آمد

باد شديد ساحل مرداب

اين باد ، بوي تجزيه ي ماه را شنفت

خوابي شگفت در تن من راه بر گشود

خوابي به جاي خون

خوابي كه هر يقين مرا در گمان نھفت

از خود برون دويدم ، چون شاخه از درخت

در خود فرو نشستم ، چون بركه در سكون

دل ، با چنين دوگانگي آشكار ، جفت

در گوش من: نسيم همان ناله ي مگس

در چشم من : هلال ، همان نعل واژگون

زين نعل : بخت و نام فرومايگان ، بلند

وز آن مگس : تولد آلودگي ، فزون

راهي ميان جنگل و مرداب يافتم

از خود سوال كردم و ماندم بجاي خويش

ايا كدام يك؟

مرداب پشت سبز را در پيش رو نھم

يا جنگل جوان را از پيش ديدگان

برگيرم و قرار دهم در قفاي خويش ؟

جنگل : پر از قيام درختان خشمگين

در خشم هر كدام : كناياتي از كلام

اين يك : سخنوري همه بيمايه در سخن

وان يك : پيمبري همه بيگانه از پيام

مرداب : ذهن خفته ي آفاق

آيينه دار غافل خورشيد صبحگاه

مرداب : جاي مردن ماهي

طومار سرگذشت شب و درگذشت ماه

www.gagesh.com

حيران ، ميان جنگل و مرداب

ماندم به جاي و تكيه زدم بر دو پاي خويش

ايا كدام يك ؟

مرداب پشت سر را در پيش رو نھم

يا جنگل جوان را از پيش ديدگان

برگيرم و قرار دهم در قفاي خويش ؟

شلاق سرخ صاعقه بر پشت آسمان

پيچيد چون علامت وارونه ي سوال

وز پرسش نھانم ، طرحي عيان كشيد

گم شد فغان فاخته اي در خروش رعد

خون گلوي زخمي او بر زمين چكيد

گفتم به خود كه : آه ! در آشوب خشم و خون

از ناي مرغ حق ، چه نوايي توان شنيد ؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد