تنگ شراب و شعر من

مشاور شركت بيمه پارسيان

تنگ شراب و شعر من

۲۹ بازديد

 

تو مثل تنگ شرابي ، كه ما پيچ بلور

به لطف شيشه گر از لحظه گداختگي

چو موج زلف بر اندام نازكش جاري است

تو مثل تنگ شرابي ، كه در تلالو صبح

ز تنگناي گلو تا نشيب سينه ي او

پر از حرارت مستي و نور هشياري است

تو مثل تنگ شرابي ، تو مثل شعر مني

چگونه نازكي ات را نديده انگارم ؟

چگونه گاه نينديشم از شكستن تو ؟

چو بشكني ، عطشم را به خاك مي فكني

تو همزبان گل و همنشين آينه اي

طلوع دمبدمت از ميان اين دو خوش است

تو ، آفتاب در آفاق چشمه و چمني

لبت ، دهان گل سرخ در سپيده دم است

كه از نسيم كلامي ، گشوده مي ماند

تو بر زبان گل و باد ، بھترين سخني

اي بلور بلند

مرا شراب كن و در گلوي خويش بريز

مرا به سينه ي شفاف خويش راه بده

مرا حرارت گلخانه ي زمستان بخش

مرا بنوش سراپا ، مرا بنوش تمام

وگرنه بازپسين مجموعه را به مستان بخش

تو مثل تنگ شرابي ، تو زود مي شكني


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد