تك درخت

مشاور شركت بيمه پارسيان

تك درخت

۳۱ بازديد

 

شبھا گريختند و ، تو چون بادهاي سرد

همراه با سياهي شب ها گريختي

در راه خود ، ز شاخه ي زرد حيات من

عشق مرا چو برگ خزان ديده ريختي

من چون غباري از دل شب هاي بي اميد

برخاستم كه خوش بنشينم به دامنت

آواره بخت من ! كه تو چون نوعروس باد

رفتي ، چنانكه كس نشد آگه ز رفتنت

شبھا گريختند و ، تو چون يادهاي دور

هر لحظه از گذشته ي من دورتر شدي

با آنچه رفته بود و نيامد دوباره باز

در سرزمين خاطر من ، همسفر شدي

تنھا ، درين غروب غم انگيز زندگي

افتاده ام چو سايه ي گمگشتگان به راه

لرزم چو شاخ و برگ نھالان نيمه جان

در زير تازيانه ي باران شامگاه

بس روزها كه شعله ي نارنجي شفق

سوزاندم در آتش رنگين خويشتن

چون در رسد كبوتر ماه از فراز كوه

گنجاندم به سايه ي غمگين خويشتن

از تك درخت زندگي بي اميد من

مرغان روزها همه يك يك پريده اند

شب ها چو توده هاي كلاغان شامگاه

از دور ، از ديار افق ها ، رسيده اند


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد