در هر چه هست و نيست

مشاور شركت بيمه پارسيان

در هر چه هست و نيست

۳۰ بازديد

 

در مرگ عاشقانه ي نيلوفران صبح

در رقص صوفيانه ي اشباح و سايه ها

در گريه هاي سرخ شفق بر غروب زرد

در كوهپايه ها

در زير لاجورد غم انگيز آسمان

در چھره ي زمان

در چشمه سار گرم و كف آلود آفتاب

در قطره هاي آب

در سايه هاي بيشه ي انبوه دوردست

در آبشار مست

در آفتاب گرم و گدازان ريگزار

در پرده ي غبار

در گيسوان نرم و پريشان بادها

در بامدادها

در سرزمين گمشده اي بي نشان و نام

در مرز و بوم دور و پريوار يادها

درنوشخند روز

در زهرخند جام

در خالھاي سرخ و كبود ستارگان

در موج پرنيان

در چھره ي سراب

در اشكھا كه مي چكد از چشم آسمان

در خنجر شھاب

در خط سبز موج

در ديده ي حباب

در عطر زلف او

در حلقه هاي مو

در بوسه اي كه ميشكند بر لبان من

در خنده اي كه ميشكفد بر لبان او

در هرچه هست و نيست

در هر چه بود و هست

در شعله ي شراب

در گريه هاي مست

در هر كجا كه مي گذرد سايه ي حيات

سرمست و پر نشاط

آن پيك ناشناخته ميخواندم به گوش

خاموش و پر خروش

كانجا كه مرد مي سترد نام سرنوشت

و آنجا كه كار مي شكند پشت بندگي

رو كن به سوي عشق

رو كن به سوي چھره ي خندان زندگي


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد