جلالِ زندگي سيمين

مشاور شركت بيمه پارسيان

جلالِ زندگي سيمين

۳۲ بازديد

  جلالِ زندگي سيمينخيلي از اهل ادب و نويسندگان و اصحاب قلم  و رسانه ها، از شخصيت جلال آل احمد، در طول اين سالهاي متمادي نوشتند ، كه الحق كاري بسيار ستايش انگيزي نمودند كه  جايگاه او را به  خوبي  به تصوير كشيدند،  و حق مطالب را در ياد و ذكر جلال و نوشتارها  و كتابهايش،  را به ديده احترام نگريستند، اما اين بار مي خواهيم ، جلال آل احمد را از نگاه زن زندگيش،  زني كه شانه به شانه ، قدم به قدم ، قلم به قلم ، سطر به سطر نوشته هاي او در طول 14 سال زندگي مشترك با او  در زمان حياتش و با ياد او، در زمان وفاتش بوده ، والحق سيمين دانشور،  به عنوان يك همسر دلسوز  و دانشور ،  چه زبيا وشكوهمند،  همسرش را وصف مي كند ، نحوه بيان سيمين دانشور از جلال آل احمد ، از چند جهت جذابيت دارد،  ابتدا به جهت اينكه هر دو اهل قلم و نويسنده توانا و ژرف نگر و باريك بين مي باشند، دوم اينكه نوشتار سيمين دانشور، در مورد همسرش ، زماني انجام گرفته ، كه در اوج شهرت بوده،  و جهت كسب محبوبيت ،  اسم و رسم  ، نام و نان نيست،  كه اورا به تصوير مي كشد ، سوم به جهت اينكه  اين نوشتار پس از حيات جلال آل احمد صورت گرفته، لذا قضاوت نمودن در مورد شخصيت جلال آل احمد دقيق تر مي  باشد و اينكه زني پارسي گو دست به قلم مي  برد و با شهامت  از خاطرات ومخاطرات زندگي مشترك خود مي نويسد، كه در نوع خود ، كار ابتكاري و جديدي است.

تقدير و تشكر و تحسين از عملكرد ديگران ، بيانگر از روح  بلند انساني است كه جايگاه وِزين در زبان وادبيات پارسي دارد، و بسيار  ديده شده ، ستايش شاگرد از استادش،  فرزند از پدر ومادرش،  مريد از مرادش،  اما كمتر زني در ستايش و وصف همسرش  قلم برداشته و از او تقدير تحسين نموده، البته شايد شرم و حيا اجازه نميدهد كه زنان در وصف خوبي ها وسپاس گذاري هاي همسرشان تعريف و تحسين كنند، گرچه اين روز ها در ادبيات پايداري و مقاومت ،ايثار، شاهد بيان خاطرات زنان، در وصف و تحسين مردان  خوب خود كه به مقام والاي شهادت رسيدند ،بارها شنيده ايم اما كمتر در زندگي روزمره آدميان، شاهد اين صحنه هاي بس زبيا  هستيم،  كه زني بتواند، شوي خود را به خوبي او به تصوير بكشد واين بيانگر اين امر است كه اين زوج زندگي خوبي در كنار هم داشتند ، كه همسر پس از وفات او حاضر است كتابي بدين شيوايي به گوهر طبع برساند، و بارها تجديد چاپ گردد.

اما لازم است ،قبل از اينكه جلال آل احمد از نگاه زن زندگيش به تصوير كشيده شود، بصورت اجمالي زندگي سيمين دانشور را نيز به عنوان يك نويسنده زبان و ادبيات پارسي بررسي نماييم .

سيمين دانشور متولد سال 1300 در شهر شعر، شهر ادب و آداب ، باغ ارم ، تخت جمشيد ،حاف1 سعدي، شاه چراغ ، نارنجستان قوام، باغ عفيف آباد، شهر كلوچه و مسقطي زغفراني شهر شيراز به دنيا آمد و عشق وعلاقه او به زبان وادبيات سبب شده تا دكتراي زبان وادبيات پارسي را  دريافت نمايد، و به عنوان يك  مترجم و نويسنده  به نام مطرح گردد، و پايان نامه خودش را تحت عنوان علم‌الجمال و جمال در ادبيات فارسي تا قرن هفتم» بود (با راهنمايي  سركار خانم فاطمه سياح و استاد  بديع‌الزمان فروزانفر به انجام رساند.

درطول  يك سفر در مسير بازگشت از  شيراز  به   تهران در اتوبوس در سال 1327  با جلال زندگي اش آشنا شد،  و تا آخرين نفس هاي جلال،  در خوشي و ناخوشي ، راحتي وسختي، هجرت ضجرت ،عزت وعزلت ،  خشم وخوشحالي ،  درد و درمان در كنارش بود ، اين زن كه  خود دكتراي  ادبيات پارسي دارد و نويسنده  بس توانمند است ، آن زمان كه مي خواهد  در مقام ومنزلت وجايگاه و شان شوهرش بگويد و بنويسد و جلال زندگي اش را به تصوير بكشد، برايش مشكل است و خودش اعتراف مي نمايد، كه :

« بار ها خواسته ام غروب زندگي جلال را بنويسم  و نتوانستم و حالا  هم مي دانم كه چيزي در خور شان  او از چنته برون نخواهم  داد ، چه زنگار غم هجران باقي است »

اين همسر ،  چه عالي و زيبا و دلنشين براي 14 سال زندگي مشترك خويش مي نويسد، سيمين دانشور در گوشه اي از كتابش  كه نام زبياي ،غروب جلال دارد ، مي نويسد :

«زن يك نويسنده  بطور عام شوهرش را به عنوان يك مرد مي شناسد نه به عنوان يك نويسنده ، خوانندگان آثار اين نويسنده هر چند  از دور  از اين نظر او را بهتر از زنش مي شناسند، معمولا زنهاي هنرمندان كم كم  نسبت به آثار هنري شوهرشان بي علاقه  مي شوند و بعد نسبت به اين آثار كينه مي ورزند ، چرا كه شاهد آفرينش اين آثار و درد سرهاي مقدمات و نتايجش بوده اند . اما من كه زن جلال آل احمد هستم او را از نوشته هايش جدا نمي كنم و نه تنها به عنوان يك مرد بلكه او را به عنوان نويسنده مي شناسم. »

چه زيباست وصف يك نويسنده بزرگ هم چون آل احمد، از زبان زنش ، همراه  ،همدم او،  و چه زيباست كه زني با ديده تكريم و تحسين شوهرش را بعد از وفاتش ياد كند، احسنت به اين همسر كه همنشين روزهاي خوش و ناخوش  همسرش بوده به راستي  درست گفتند، كه در پشت سر هر مرد موفق هميشه زن قوي ومهربان او را ياري مي كند ، مرد عليرغم تمام توانايش،مردانگي ، قدرت و جايگاه خود نياز دارد كه  همسري همزبان وهمدل داشته باشد، و سيمين دانشور به عنوان يك همسر براي جلال  آل احمد اين  چنين بود.

جلالِ  آل احمد

سيمين از نخسنين ديدارش با جلال مي گويد :

«جلال  و من همديگر را در سفري از شيراز به تهران در بهار سال 1327 يافتيم و..... باز دل بستم ،ثمره اين دلبستگي چهارده سال زندگي مشترگ ماست ، در لانه اي كه خودش تقربيا با دست خودش ساخته است »

و سرانجام پس از اين آشنايي در سال 1327 در مسير راه شيراز تهران مسير مشترك آنان شد و در سال 1329 پاي سفره دل وعقد وازدواج نشستند،  گرچه  هر دو نويسنده قوي وقدر وصاحب نام هستند، اما فرهنگ دو خانواده به نوعي با هم متفاوت  بوده ، كه صرفا جوهر عشق، انس والفت ، رفاقت و همدلي ، همزباني  بود، كه   آنان را از فراز و فرود ها حفط نمود، سيمين در مورد جلال در طول زندگي مشترك چنين مي گويد :

«در اين چهارده سال شاهد آزمودنها ، كوششها ، فداكاريها، همدرديها، سرخوردگي ها ، و نااميد يهاي جلال بوده ام  و به او حق مي دهم ،كه اخيرا زود رنج  وكم تحمل  شده باشد ،بچه هم نداريم،  كه بردباري را يك صف خواهي نخواهي براي او بسازد»

سيمين دانشور، آنچه در مورد جلال آل احمد  مطالب را باز گو مي كند، وگويي جلال ، خورشيد است ، وسيمين دانشور، ماه كه نورش از پرتوي خورشيد است ،و مطالب كه از زبان دانشور نقل شده،  بسيار شفاف و روان  نقل شده هر آنچه كه جلال بوده ، به تصوير كشيده ،

«در حضرهم مثل سفر غالبا رياضيت كشي جلال ادامه دارد،اصلا  از زندگي مرفه و راحت مي ترسد، مبادا اين چنين زندگي بي مصرفش بكند يا بقول خودش خنگ بشود »

سيمين در خصوص  دايره دوستان وخويشان و نزديكان كه  در زندگي مشترك،  خود با آنان معاشرت مي كردند، نام مي برد، شيوه نگارش سيمين  بصورت ايجاز است ، به نوعي همانند تاريخ بيهقي  است، و به نوعي واقعه نگاري نموده در زندگي مشترك آنان، همزباني وهمدلي اساس و اركان و قوام و دولت زندگي مشترك آنان بوده وبس .

«ما بصور كلي معاشرت وسيعي داريم ، دوستان عهد كودكي ،دوستان عهد جواني ، دوستاني كه باهم سر نوشت مشتركي داشتنه اند ،گروه خويشان  وآشنايان و همسايگان و شاگردان قديم و جديد كه تعدادشان هم كم نيست ..»

سيمين از اوقات فراغت جلال در خانه مي گويد، كه چگونه  اوقات فراغت خود را به غير كار نويسندگي و مطالعه و حشر ونشر با دوستان طي مي كند،  هيچ چيز از نگاه نافذ سيمين پنهان نمانده.

«اگر كاري نداشته باشد با مهارتي كه در دستهايش هست  به برق ور مي رود ، سيم كشي مي كند، چراغي تازه در گوشه اي تاريك مي كشد ،خرابي تلفن  را اصلاح مي كند،ساعت يا ساعتهاي از كار افتاده را راه مي اندازد وميزان مي كند  ودل روده  ماشين را باز مي كند و بيرون مي ريزد و با دقت ومهارت از نو مي بندد ، در حقيقت ما كمتر پول تعمير تلفن  وبخاري و سيم كشي برق داده ايم ...»

كتاب غروب جلال كه به قلم سيمين دانشور نگارش يافته  بيانگر جايگاه جلال ال احمد به عنوان يك مرد ،نويسنده ،دوست ،همسر ،توسط همسرش كه بسيار دقيق تمام مطالب وموضوعات در سفر ،حضر ،  خاطرات ومخاطرات را به تصوير كشيده ،و چه ستايش انگيز است كه زني جايگاه شوهرش كه سرمايه عمرش و اميد زندگي و نور راهش  را بيان  وتوصيف مي كند، و در جلال مراد خودرا يافته، وهمواره سيمين مريد او بوده، آن دو نه تنها در نويسندگي و نگارش از مهارت واستعداد و نبوغ ذاتي برخوردار بودند ، بلكه در هنر زندگي مشترك وتداوم اين زندگي و كنار هم بودن  و با هم بودن،  و براي هم بودن ، را تجربه بس درخشان داشتند، و به  همه زوج ها ياد مي دهند، كه كنارهم بودن و باهم همدل وهمراه بودن زيباست ، نه مقابل هم بودن !

منبع : سايت تبيان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد