محتشم كاشاني

مشاور شركت بيمه پارسيان

محتشم كاشاني

۳۵ بازديد


شب يلداي غمم را سحري پيدا نيست
گريه‌هاي سحرم را اثري پيدا نيست

هست پيدا كه به خون ريختنم بسته كمر
گرچه از نازكي او را كمري پيدا نيست

به كه نسبت كنمت در صف خوبان كانجا
از تجلي جمالت دگري پيدا نيست

نور حق ز آينهٔ روي تو دايم پيداست
اين قدر هست كه صاحب نظري پيدا نيست

پشه سيمرغ شد از تربيت عشق و هنوز
طاير بخت مرا بال و پري پيدا نيست

بس عجب باشد اگر جان برم از وادي عشق
كه رهم گم شده و راهبري پيدا نيست

شاهد بي كسي محتشم اين بس كه ز درد
مرده و بر سر او نوحه‌گري پيدا نيست


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد