دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۶ ۳۰ بازديد
رؤياي خويش است و بوسه بر لب هاي خويش
سرزمين من كه در قوس بامدادان
گل سرخ مي نوشد دختر كوچك باران
اقامتگاهم
ترانه اي ست پيشواز مسافر
و جاده هايش از رد گام ها عطرآگين
نشانه ي مقصد يا
ساحره ي گمشدگي
ژاليزيانا!
شبه جزيره اي با چشمه هاي شور و شيرين
گوش و گوشواره
انگشتري و اشاره
تشنگي و گلوبند
منظره ي خويش است و دسته گل پنجره ي خويش
در اين هواي طناز شعري اگر بسازي
ياد آور گفت و گوست هنگام عشق بازي
اي سرزمين سايه و روشن
ظهر معطر من
از تو به تو باز مي گردم
در جست و جوي عطشي كه هديه مي دهي
عطش پناهندگان