دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۶ ۳۱ بازديد
و گل همان گل است
كسي كه هديه فرستاد همان مسافر نيست
مسافري كه حوصله مي كردي از حديث سفرهايش
و با دهانش ، حلقه هاي نوازش
به انگشت التماس تو مي بخشيد
و گل همان گل است ، ولي اين بار
رفيق بي فاصله اي هديه مي دهد
كه سرگذشتش بي ماجراست
چراغ همسايه در آن طرف كوچه
به شيشه هاي تو چشمك زد
و تو همان تويي
فقط زمستان نيست
كه در برودت آن فرصت مقايسه نداشته باشي
و هديه را
بدون رقابت ، بدون سبقت ، بدون شك
بپذيري