دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۵ ۳۳ بازديد
بر ستون هاي ساكت سنگي
شعله ور مانده خيمه ي خورشيد
با غروري سترگ ، شاهانه
مي روم پله پله تا جمشيد
مي روم نرم و ساكت و سنگين
زير پا فرش سايه ها كشدار
ايستاده است لشكري سنگي
نيزه در دست نقش بر ديوار
گنجي از ياد رفته را ماند
اين سراي مجلّل عريان
مانده تاريخ راز مرده ي من
در دل اين تمدن ويران
نيمه ي شب كه خيمه ي خورشيد
مي نشيند به كوه خاكستر
قصر خواب مرا مي اشوبند
كورش و داريوش و اسكندر