دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۵ ۳۳ بازديد
كي مي دونه وقتي بارون مي زنه
ديگه دور خنده ها تموم مي شه
گلا پر مي كشن از رو شاخه ها
طاقت پرنده ها تموم مي شه
كي مي دونه پاي ديواري كه نيست
يه روزي قرار مي ذاشتيم من و تو
زير اين سقفي كه افتاده رو خاك
چه شب و روزايي داشتيم من و تو
ما دو عكس رنگ و رو رفته ي تار
لاي عكساي پر از گرد و غبار
تو پري قصه هاي كا غذي
من ولي شاهزاده ي يكه سوار
زد و مثل همه عاشقي ما رو
سر اين كوچه يه روزي كاشت و رفت
مث دوس داشتناي دروغكي
زندگي هم ما رو قال گذاشت و رفت
واسه اين شاهزاده ي برهنه پا
كي مي خنده كي ديگه ناز مي كنه
كي مياد پنجره هاي بسته شو
رو به ايوون طلا باز مي كنه
من دوباره پاي ديوار اومدم
دنبال خاطره هاي بي صدام
نكنه قرارمون يادت بره
من همون شاهزاده ي برهنه پام
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد