توفان و خنجر

مشاور شركت بيمه پارسيان

توفان و خنجر

۳۰ بازديد

 

مردي از آيينه آمد ، روزهايي سر رسيد

سال هاي با جنون پيوسته اي از در رسيد

 

چشم ، در كار صراحت بود تا توفان نشست

دست ، سرگرم رفاقت بود تا خنجر رسيد

 

واژگون شد ياس ، بغض تلخ گلدان ها شكست

شعله ور شد خنده ، بوي تند خاكستر رسيد

 

تا چه شب هايي به بارانهاي بي حاصل گذشت

تا چه آسيبي به وجدان هاي نام آور رسيد

 

باز هم از قاب ، از ديوار هاي روبرو

عطر دلتنگ صداي گريه اي پرپر رسيد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد