دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۵ ۳۰ بازديد
پاي فواره ي زمان
به ديوارها و مادرم اعتماد كردم
به خطوط نستعليق ابروها
به مردمكهاي مهربان
در جشنواره ي بوسه و آغوش
به دبستان با هيبت سنگي و سيماني
به صفوف بي پايان دانش
در پاي درخت انار
به شاخه هاي بلند علم
به جنجال كلمه ها
به دهليز دهانها
به رقص نرم دستها و قلمها
به ستون فقرات خويش
آمده بودم با دستهاي كبود در ضيافت كلمات
بايدسراز جادوي اعداد در مي آوردم
شعبده ي خطوط
و راز حروف را مي شناختم
همزاد من ترس بود
كودكي در همسابگي دلم
و پدرم كاشف خطاهاي كوچك من بود
و مادرم با سجاده اي گشوده به سوي بهشت
و كالسكه ي من كه به خوابهاي من مي انديشيد
در گوشه اي متروك و مندرس