دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۴ ۳۲ بازديد
آن چه از هجران تو بر جان ناشادم رسيد
از گناه اولين بر حضرت آدم رسيد
گوشهگيري كردم از آوازهاي رنگرنگ
زخمهها بر ساز دل از دست بيدادم رسيد
قصه شيرين عشقم رفت از خاطر ولي
كوهي از اندوه و ناكامي به فرهادم رسيد
مثل شمعي محتضر آماج تاريكي شدم
تير آخر بر جگر از چلة بادم رسيد
شب خرابم كرد اما چشمهاي روشنت
بارديگر هم به داد ظلمتآبادم رسيد
سرخوشم با اين همه زيرا كه ميراث جنون
نسل اندر نسل از آباء و اجدادم رسيدم
هيچ كس داد من از فرياد جانفرسا نداد
عاقبت خاموشي مطلق به فريادم رسيد