چند شعر كوتاه از سيد علي ميرافضلي

مشاور شركت بيمه پارسيان

چند شعر كوتاه از سيد علي ميرافضلي

۳۲ بازديد
 

وقتي كه باران توي رؤياها نمي‌بارد

وقتي نسيمي نيست؛

بايد براي خواب‌هايم رمز بگذارم.

***

 

عكس‌هايي هستند

كه گريبان ترا مي‌گيرند

عكس‌هايي هستند

كه ترا ياد كسي، چيزي، حسّي، حرفي...

***

 

تا كي

در شعرهاي من

به‌دنبال خودت هستي؟

يك‌بار هم

در شعرهاي من

به دنبال خود من باش.

لطفاً مرا آهسته خواني كن!

***

 

برف پاك‌كن‌ها

از پس دلتنگي من بر نمي‌آيند.

***

 

هر روز مي‌روم

جايي كه دور مي‌شوم از خود

جايي كه دورتر.

***

 

سانت تا سانت گنجشك:

سيم‌هاي خيابان

تارهاي صدايم.

***

 

مي‌رنجد از نسيم

برگ اقاقيا.

 

***

مسافر گفت:

اگر در پيش رو راه جديدي نيست

وگر در خاطرت حرف گوارايي؛

نرفتن بهتر از رفتن

نگفتن بهتر از گفتن.

***

 

در عصر گرگ‌ها

معصوميت جواب نمي”«داد

ما هم شديم داخل آدم بزرگ‌ها.

***

 

باز يك روز ديگر:

قار قارِ كلاغان

خواب و خميازه بي”«دماغان.

***

 

اول به پنجره

ايمان بياوريم

بعداً براي منظره باران بياوريم.

***

 

باران صبحگاه:

دنيا تمام خيس

جز اين دل خسيس.

***

 

دوستت دارم اي باغ!

گرچه بر شاخه‌هايت

ميوه‌اي نيست جز زاغ.

***

 

باغي كه عطشان است

وام كشاورزي نمي‌خواهد

چشم انتظار بوي باران است.

***

 

پرواز، كنسل شد

يوسف به كنعان ماند

عشق زليخا خود بخود وِل شد.

***

 

جاده، هر روز همان

عشق، گويد كه: برو

عقل، گويد كه: بمان!

***

 

حتي اگر خلاصه شود چارسوي دشت

در پنجه‌هاي شير؛

آهوي من! نمير.

نويسنده : مهسا رضايي

منبع : سايت تبيان


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد