نام تو از كوه ، از شكوه ، از فتح هفت آسمون ميياد
عشق تو از روح سرميزنه ، داره صداي اذون ميياد
روحالقدس امشب از در روحالجنون ميياد
دو شقه ماه و دو شقه خورشيد اي شمشيرت قلم
شمشيرتُ دمبهدم بچرخون تا چرخ گردون گردنكشون بياد
تلاطم ذوالفقار و دستِ، حتي هوا زخمي ِ تو ِ
شتك بزن از رگ انارم ، تا از نفسهام بوي خون بياد
من نوحهي نوحم و تو كشتي ، من آتشم تو خليل بستاني
منم من برادر بزرگت ، تو يوسف خوب مصر كنعاني
من از حواريّون شام آخر عيسي ، مسيح ِ چشم تو را نظر كردم
من از حاجيان حج آخر ، گمان به مكر زمان آخر كردم
تو عليبن ابي... طالب شدهاند اينان روي دلانگيزت را
طالب شدهام هفتاد آبادي بادهي پرهيزت را
تو مير ِ حافظ، تو پير بلخي، تو مولاي مولاناي مايي
تو مرتضي شمس كل هستي، شير ِ خدايي، شير ِ خدايي
چه سكر واژه، چه چرخ گردون، زمين در مدار دف ميگرده
شهود حال دفم شهيده، قونيه دور نجف ميگرده
اگر فرزدق ، اگر كميتم ، اگر دعبل خزاييات ، در غالبِ هر قلبي مغلوب توام
در جذبهي مسلك دو چشم تو، من سالك جذبهي چشم توام ، سالك مجذوب توام