تا دستگير جان دل افشان ما تويي
سُكرآفرين شهنشه ِشادان ما تويي
امروز بعد اين همه تاويل نابجا
صادق ترين مفسّر قرآن ما تويي !
اي با عباي احمد مرسل به دوش ، هان !
با ذوالفقار يكسره جوش و خروش ، هان !
فرمان برِ تواند ملائك به گوش ، هان !
ما بندگان درگه و سلطان ما تويي ...
اي منجي تمامي اديان پيش از اين
اي مابقيّ باقي ابلاغ مرسلين
اي قائم حقيقتِ الله در زمين
تنها وليّ مطلق دوران ما تويي !
حاضرتر از تو كيست در اين غيبت جهان ؟
ظاهر تر از تو نيست دراين عصر و هر زمان
هم صاحب الزّماني و هم صاحب المكان
برهان ما تو هستي و ميزان ما تويي !
اي مستقيم ِعشق ، صراط نگاه توست
تا غيرت ابالفضل ، پشت و پناه توست
آن دست ها بريده شد امّا گواه توست
در حسرتِ نگاه ِدوچندان ما تويي ...
تا قطره ها منازل درياست پيش تو
هر يوسفي؛هزار زليخاست پيش تو
موسي شهيد طور تماشاست پيش تو
ما تير اشك ، آرش مژگان ما تويي !
حق در محاق رفت ؛ جهان را ستم گرفت
عالم فريب خورد و بدون تو غم گرفت
زين همرهان سست عناصر دلم گرفت
شير خدا و رستم دستان ما تويي !
تعجيل كن اراده ي كشور گشاي عشق !
عالم بگير حاكم ِامّ القراي عشق !
اي كشتي نجات امم ، ناخداي عشق !
نوح و خليل و موسي عمران ما تويي