به دل جمع درين دايره گامي نزدم

مشاور شركت بيمه پارسيان

به دل جمع درين دايره گامي نزدم

۳۳ بازديد

 

به دل جمع درين دايره گامي نزدم

گرچه پرگار شدم دور تمامي نزدم

 

آهي از دل ندواندم به سر راه سحر

گلي از ناله ي خود بر سر شامي نزدم

 

ضعف تن سايه صفت داشت زمين گير مرا

بوسه چون پرتو مه بر لب بامي نزدم

 

ساز افتاده ز كوكم خجلم اي مطرب

كه به دلخواه تو يك بار مقامي نزدم

 

خصلت من چو دگرگونه شد از گشت زمان

طعنه از پختگي خويش به خامي نزدم

 

تشنه ي شهرت بيهوده نبودم چو عقيق

زخم بر دل به طلبكاري نامي نزدم

 

راه بردم ز قناعت چو به چشم و دل سير

بر سر خوان فلك لب به طعامي نزدم

 

من كه با شور سخن شعله دماندم از سنگ

در دلت آتشي از سوز كلامي نزدم

 

گرچه اي غنچه دهن تشنه ي بوسي بودم

لب خواهش نگشودم در كامي نزدم

 

سرگران از من مخمور گذر كردي دوش

رفتي و از مي ديدار تو جامي نزدم


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد