دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۳ ۳۸ بازديد
دامن ز تماشاي جهان چيده گذشتيم
چون باد ازين باغ خزان ديده گذشتيم
رفتيم به گل چيدن و از ناله ي بلبل
از خير گل چيده و ناچيده گذشتيم
گامي ننهاديم كه عيبي نگرفتند
از همرهي مردم سنجيده گذشتيم
بس پند كه ناصح ز ره لطف به ما داد
ما گوش گران كرده و نشنيده گذشتيم
ما غنچه ي بي طالع ايام خزانيم
از شاخه دميديم و نخنديده گذشتيم
از طعنه ي بي حاصلي از بس كه خميديم
چون بيد سرافكنده و رنجيده گذشتيم
معلوم نشد هيچ ازين هستي موهوم
بي خواست رسيديم و نفهميده گذشتيم
از فكر به مضمون قضا ره نتوان برد
ما از سر اين معني پيچيده گذشتيم
از هيچكسي در دل كس جاي نكرديم
در ياد نمانديم چو از ديده گذشتيم