دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۳ ۳۳ بازديد
دردها درعشق كم كم عين درمان مي شوند
رنجها تسكين ده دل راحت جان مي شوند
مي كني عادت به سختي با گذشت روزگار
چون به مشكل ها گرفتي خوي آسان مي شوند
عشق را با عقل نتوان در كنار هم نشاند
چشم تا برهم زني دست و گريبان مي شوند
واي از اين دوران كه مي بيني به اندك رنجشي
دوستان مهربانت دشمن جان مي شوند
گر قفس تنگ است چون با جفت خود باشي چه باك
خانه هاي دلگشا بي دوست زندان مي شوند
يار را نازم كه دارد پاس عهد خويش را
گر چه خوبان زود از پيمان پشيمان مي شوند
يادش از در چون در آمد درد و غم از دل گريخت
ابرها چون باد بر خيزد پريشان مي شوند
آدمي پيرانه سر ماند به دور از شور و حال
چون درختاني كه در پاييز عريان مي شوند
16نشانه كه وقتش رسيده شغلتان را ترك كنيد