دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۲ ۳۰ بازديد
وقتى آه موشك آمد
يك يا آريم اُفتاد
يك يا آريمِ زيبا
از روى سيم اُفتاد
يك مادرِ بسيجى
در خون و شيشه غلتيد
انگار خون سُرخش
توى حياط پاشيد
آن روز، آوچه ما
يك باغ شاپرك داشت
مردى ميان آوچه
عطر بنفشه مى آاشت
وقتى آه موشك آمد
ديدم عروسكى مُرد
ديدم عروسكى در
آغوشِ آودآى مُرد
بچه آبوتر از ترس
در پشت بام، غش آرد
مادر دوباره با بال
گريان، نوازشش آرد
وقتى آه موشك آمد
گلهاى لاله وا شد
از آن به بعد، آوچه
مال فرشته ها شد