بوسه باران ( باباي شهيد )

مشاور شركت بيمه پارسيان

بوسه باران ( باباي شهيد )

۳۳ بازديد

 

مثل گل، مثل بهار

باز بويت مى آنم

لابه لاى عكسها

جستجويت مى آنم

باز هم صدها سؤال

مى آنم از مادرم

شاد مى خندد به من

عكسِ بالاى سرم

مادرم! بابا آجاست؟ »

«؟... آى به ما سر مى زند

ناگهان انگشت تو

نرم بر دَر مى زند

گوش ها پر مى شود

باز هم از صحبتت

بوسه باران مى شود

آسمانِ صورتت

لاى در وا مى شود

خانه زيبا مى شود

دَفترم با دست تو

باز امضاء مى شود

اين صداى خواهر است :

آه، اى بابا نرو! »

امشبى پيشم بمان

«!... امشبى دريا نرو

خانه ديشب شد بهار

شد پر از عطر اميد

بر سرم جا مانده است

دستِ باباى شهيد...


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد