حلاج

مشاور شركت بيمه پارسيان

حلاج

۲۹ بازديد
 

خاكستري كه تويي
خاموشي‌ات چراغي است
خانه به خانه
فراخوان روشني.
خاكستري كه تويي
بر اوراق شب اما
هر نقطه‌ي معناش
در تماشاي فانوس و گريه
نطفه مي‌بندد.


دريغا!
دريچه‌اي كه آشنات باشد
در اوزانِ اين كوچه نيست،
رديف اين همه چراغِ مُرده
به چه كارت مي‌آيد؟
سنگين و خسته
از كوچه‌ي كلمات مي‌گذري
هر واژه ديواري‌ست
مُرده‌ريگ دفتري ناخوانا
كه ترا هزارساله خواهد كرد
نگاه كن
هم پس از اين همه هوا
تنها يكي صدا
ترا به جانبِ مرگ مي‌خواند.
انسانِ اين دقيقه‌ي بينا
كجاست
تا مَنَش بر سنگفرش ستاره
نظاره كنم.


خاكستري كه ماييم
مگر كه حوصله‌ي حلاجي ...
ورنه باد
رو به باد خواهد وزيد!


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد