دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۲ ۳۰ بازديد
كه پس كي
دَمي بميرم و دَمي كه پس بميرم و خلاص!؟
نه بترسم از چه بايدِ هر چه شما و
از اين همه،
از پَرتِ روز و از شبِ حواس.
پياله بر پياله
پريخوانِ خسته
در به نشسته از انتظار.
از پسِ اين همه خواب و اين همه راه،
بيراهِ گريه بگو به روزگار
چه ترس از اين خطا كه مگر،
مگر به غيرِ من از اين خلاص
كه سپيدهچينِ چراغِ توام!
روشن به راه كه ميروم،
به گرگ و ميش هوا،
سفر به سينِ كناره ... از آدمي!