آينه

مشاور شركت بيمه پارسيان

آينه

۳۰ بازديد
 

سَحَر در فصل گل
بوي تو آمد،
خيال بال و پَر سوي تو آمد.
در اين جمع مباركْ جانِ مدهوش
به رقص
در آب خواب
روي تو آمد.
مَه نو بسته گيسو، سوي دريا
هزاران موج شب
موي تو آمد.
در اين بُن‌بستِ باد و بيمِ ديرين
جهان هر سو كه ديد
روي تو آمد.
مگر از آبرو كو مانده نامي
كه آب و روي دل، جوي تو آمد.
همه خوبان نشستند صف در آواز
به وقتي كه گُلِ خوي تو آمد
دف و
تار و
سه‌تارِ صوت اَعلي،
همه هر سو
سَحَر
هوي تو آمد.
از اين صد سلسله مجنونِ عاشق
نه من تنها
كه رو سوي تو آمد.
دو صد ناگفته از ميدان بازي
كه در چوگانِ گُل
گوي تو آمد.
بگو اي سرورِ سادات عاشق
كه بختِ شعر تَر سوي تو آمد


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد