راه آخر

مشاور شركت بيمه پارسيان

راه آخر

۲۹ بازديد
 

رسيدن به خوابِ آرامِ نسترن آسان است
كافي‌ست
زخمه‌دارِ خارستان را فراموش كني،
همين!


من همه‌ي مُردگانِ اين هزاره را مي‌شناسم
جامه‌ها
ساعت‌ها
يادگاري‌ها
گوشواره‌ها
گفت‌وگوها
و راهي روشن كه به خوابِ آرامِ گُلِ سرخ مي‌رسد،
همه‌ي روزهاي هفته فقط يك روز است
همين امروز است.


و عصرِ هر پنج‌شنبه
زني بر بامِ بلندِ يكي از همين خانه‌ها مي‌آيد
رو به جنوبِ شرقيِ جهان مي‌ايستد
نام همه‌ي مردگانِ ما را
يكي يكي مرور مي‌كند تا به اسمِ كسي از كسان خود مي‌رسد
و بعد
فردا صبح مي‌رود اوايلِ دربند
با سبدي سنگين
از چيزهايي كه براي فروش است انگار!
جامه‌ها
ساعت‌ها
يادگاري‌ها
گوشواره‌ها
و ... گاهي پيِ لكه‌ي كوچكي بر پيراهنِ رهگذران مي‌گردد:
چرا همه‌ي ما
از سرِ اتفاق زنده‌ايم هنوز!؟


آن‌ها كه غرقِ خوابِ آرامِ نسترن
از انتقامِ خاربُنِ خسته گذشتند
مثلِ ما خواهر داشتند
مادر داشتند
برادر داشتند
و پدري پير كه تمامِ عمر
دير به خانه برمي‌گشت.


دير به خانه برمي‌گشت
تا كسي گريه‌هاي مخفي او را
در زخمه‌زار خارستان به ياد نياورد.
هي راه ... راه ... راهِ آخرين
دلواپسِ شب و روزِ خستگان تا كي!؟


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد