كارتن خواب ها

مشاور شركت بيمه پارسيان

كارتن خواب ها

۳۲ بازديد
 

حالا آن سوي اين همه پنجره
شومينه‌ها روشن است
رخت‌خواب‌ها گرم
سفره‌ها لبريز
دست‌ها پُر
دل‌ها خوش وُ
دنيا، دنياست براي خودش.


پس وقتِ تقسيمِ جيره‌ي جهان
من كجا بودم
كه جز اين كارتون خيس وُ
اين زمستانِ زمهرير
چيزي نصيب‌ام نشد؟
مُقوا خيس، خيابان خيس
تخته‌ها، كبريت، حَلَبي
چشم‌ها و چه كنم‌ها ... خيس!
خواب و خيالِ شما چطور؟


حالا خيلي‌ها پُشتِ پنجره ايستاده
با پياله‌ي گرمِ چاي‌شان در دست
سرگرمِ تماشايِ برف‌اند
سرگرمِ فعلِ ماضي حرف‌اند
و هي از سنگسارِ عدالت وُ
احتمالِ آزاديِ آدمي سخن مي‌گويند.


من سردم است بي‌انصاف
من گرسنه‌ام بي‌انصاف
من بي‌پناهم بي‌انصاف
پس وقتِ تقسيمِ جيره‌ي جهان
من كجا بودم
كه هيچ كُنجِ دِنجي از اين همه خانه
قسمتِ بي‌قرارِ من نشد؟
پس اين حشرات كجا مي‌خوابند
كه فردا صبح
باز آفتاب را خواهند ديد!؟


هي زمستانِ ذليل‌كُش، بي‌انصاف!
نگاه كن
آن سوي پُل
كليددارِ صندوق صدقات
با كاميونِ سنگينِ ثروت‌اش مي‌گذرد
من دارم مي‌ميرم ...!
چراغ‌هاي لابيِ هتل روشن است هنوز
صداي استكان، يخ، الكل و آواز مي‌آيد
آن سوي ديوارها
صداي نوش نوشِ روياي زندگي‌ست
اين سوي ديوارها
وداعِ منجمدِ من است
هم از دنياي دشواري
كه هرگز رنگِ عدالت را نديده است.


به من بگو
حشرات كجا مي‌خوابند
كه باز فردا صبح
آفتاب را خواهند ديد؟
حقوق بشر، باد، رفراندوم
نفت، چپاول، مرگ
دمكراسي، خواب، خاورميانه
تنهايي، ترس، تروريسم ...
دريغا كلماتِ عليل!
اين همه بي‌دليل
در دهانِ ياوه چه مي‌گوييد؟
من سردم است
من گرسنه‌ام
من بي‌پناهم
فاصله‌ي من
تا گَرم‌خانه‌ي خوبانِ شما
فقط يك ديوار شيشه‌يي‌ست،
اي كاش
پاره آجري نزديكِ دستم بود،
هُرمِ نَفَس‌هايم ياري نمي‌كنند
دي‌ماه آمده
سرانگشتانِ بي‌جانم را جويده است
سرما آتش گرفته، دارد گَرمَم مي‌شود
مرگ برايم پتو آورده است
ديگر در گور نخواهم لرزيد.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد