بعضي چيزهاي قابل ملاحظه

مشاور شركت بيمه پارسيان

بعضي چيزهاي قابل ملاحظه

۳۱ بازديد
 

دشنام مي‌شنود چنارِ پير،
باد، بادِ بازيگوش مي‌آيد و مي‌گذرد.


چرا چنار پير دشنام شنيده است؟
چنار پير از چه كسي دشنام شنيده است؟


خارپشتِ خسته مي‌گويد:
من مي‌دانم
اما به كسي نخواهم گفت.


آيا چلچله‌ي كور مي‌داند
كه فقط سپيده‌دم وقتِ خواندن است؟


پاره‌هيزمِ پير
كنارِ شومينه
از كبريتِ سوخته مي‌پرسد:
پس كي بهار خواهد شد؟


خارپُشتِ خسته ... خَم شد
رخسار خود را در آب ديد،
و به ياد آورد كه نام كوچكش
هرگز گُلِ نرگس نبوده است.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد