دوشنبه ۱۲ اسفند ۹۸ | ۱۹:۴۱ ۲۸ بازديد
تنها پيراهنِ تو ميداند
آنجا
چه رازي از لذتِ ليمو خواب است.
آيا دخترانِ پرتقالچين ميدانند
سه پنجشنبه مانده به آخرِ پاييز
عروسي باغ است؟!
زير درختِ سپيدار،
خواب ميديد
معلمِ جوانِ دهكده.
آن سو تر
انبوهِ زائران
به جانبِ فانوسِ روشنِ بالاي كوه ميرفتند.
دختري ميانِ دخترانِ پرتقالچين
براي معلمِ جوان
نان و سرشير و پتو آورده بود.