سروي در سروستان شيراز

مشاور شركت بيمه پارسيان

سروي در سروستان شيراز

۳۰ بازديد

سعدي

شايد خيلي ها شهر شيراز را بيشتر از همه شهر هاي عالم دوست داشته باشند وارادت خاصي به اين شهر داشته باشند؛ به گمان خيلي ها قطعه اي  ازبهشت برين خداست كه در اين جهان است، از هواي مطبوع آن گرفته واماكن متبركه و باغ هاي با صفاي آنجا ونسيم فرح بخش اين شهر زبانزد عالم و آدم است. خلاصه اينكه شيراز شهر شعر و ادب، هنر، ايمان و اخلاص است. اما تمام نعمت هاي خدا دادي به اين شهر يك مقام و منزلت دارند وجايگاه رفيع شاعر شيرين سخن سعدي شيرازي يك مقام ومنزلت و بركت خاصي ديگر. او به راستي ليله القدر شيراز است.  البته هنوز هم زود است كه سعدي را آنطور كه هست بشناسيم. او همه چيز هست، استاد اخلاق، جامعه شناس، روان شناس، شاعر، عارف، صوفي، جهانگرد، پژوهشگر، مشاور، اديب و سخنور، نويسنده، گوينده، مفسر قرآن، عبد صالح خدا، واع1 مصلح و... .

سعدي را همگان به عنوان يك شاعر بلند آوازه قرن هفتم مي شناسند، در حاليكه مقام ومنزلت سعدي عليه الرحمه فراتر از يك شاعر است.

سعدي در خانواده مذهبي اهل سنت در قرن هفتم در شهر شيراز متولد شد و براي فراگيري علوم زمانه خود عازم نظاميه بغداد كه يكي از مراكز بزرگ دانشگاهي در آن روزگار بود، شد. پس از فراگيري علوم نظري وعقلي خود سالها در آنجا علاوه بر تحصيل به تدريس نيز مشغول گرديد، سپس عازم سفر طولاني خود شد كه اين سفر ساليان دراز به طول كشيد. اين سفر شامل شامات، سوريه، طرابلس، مصر، عدن، يمن، عربستان، و برخي ديگر از بلاد اسلامي در قرن هفتم بود، مي بايست اوضاع و احوال و نحوه زندگي مردم ايران و ساير كشورهاي اسلامي و كشورهاي اروپايي مقارن زمان زيست سعدي با دقت مطالعه گردد اين موضوع بسيار حائز اهميت است.

نحوه نگارش سعدي داراي سبك ويژه اي در نظم و نثر است و خود سعدي بنيانگذار سبك خاصي است كه تا به امروز در نظم و نثر خيلي ها از او تقليد نمودند، ليكن تاكنون احدي موفق نشده در ريزه كاريها و شاهكاري كلامي هنر نگارش به رقابت با اوبپردازند، سعدي كلامش را به صورت ايجاز يعني خلاصه نويسي تؤام با فصاحت توسعه داده و نحوه نگارش او در گلستان به تقليد از كلام الله مجيد مي باشد؛ يعني كلمات كوتاه و داراي نوعي وزن است كه به قرينه سجع به كار برده و كلامش را به سخنان حكيمانه و پند و مؤعظه پرداخته و هدفي خاصي را دنبال مي كرده. اين وحدت طولي و وحدت رويه در همه جا رعايت شده است. سعدي عليه الرحمه استاد مسلم نظم و نثر بوده و در هر دو زمينه نهايت مهارت و استادي خود را بارها به ثبوت رسانده، آگاهي كامل به ادبيات عرب دارد و اشعار فراواني نيز به عربي سروده، آشنايي كامل به علما، نويسندگان، شاعران، فلاسفه گذشته و هم عصر خود در بلاد اسلامي دارد، نام مكان ها و محل ها را به خوبي به خاطر دارد و از آن ها ياد مي كند، اهل تحقيق و تدبر در امور  وژرف نگري است، عاقبت انديش و عافيت طلب است، انساني پخته و عاقل و صاحب خرد است و خود باخته و جاه طلب نيست، پابند دين است و در دين خود مقيد است، از رياكاري و فريب مردم به شدت متنفر است، زود باور و ساده لوح و كج خيال نيست، در علوم كلامي و عقلي صاحب راي است  و كاملا سيطره دارد، اساساً شاعر نيست بلكه اين شيوه را جهت ترويج دين و تبليغ ديانت انجام داده، پادشاهان و امراء كشور و بزرگان از محضر او استفاده نمودند. آگاهانه عمل مي كرد ه و اهل منبر و مسجد و موعظه است و خود پاي بند اصول و اساس اسلام است، اسلام او عاريتي نيست، تعبد و تلمذ در پوست و خون او وارد شده، به قبر و قيامت و واقعه آنجا بسيار توجه داشته و لحظات عمر را عاريتي مي دانسته و مي گويد:

« دنيا را بقا نيست و خلق را وفا نيست » سعدي عليه الرحمه آنقدر در بي ثباتي دنيا مي گويد كه اي صاحب عقل و خرد كه خودمي داني دنيا محل كوچ است و خانه نساختي و خيمه بر پا كردي هوش دار ‍ ! كه وقت كوبيدن ميخ خيمه نيست.

«مجلس تمام گشت و به آخر رسيد عمر ما همچنان در اول وصف تو مانده ايم»

معلم اخلاق است واسطوره عاقبت انديشي واسوه تقوي و خودآگانه و از روي خرد وانديشه سخن مي گويد:

اي مرغ سحر عشق ز پروانه بياموز/ كان سوخته را جان شد و آواز نيامد

مي داند كه عمر را مجالي نيست تا بتواند به ابناي بشر پند و مؤعظه نمايد؛ با ابداع بوستان و گلستان و كلياتش موفق شد به اين انديشه خردمندانه جامه عمل بپوشاند؛ اما مهمترين معيار سعدي اين است كه فريفته و خود باخته و بي خود از خود نشده باهمگان بوده و صفات غيرانساني و غير اسلامي را بخود نگرفته و تقليد كوركورانه از احدي نكرده بنده و برده و جيره خوار كسي  نيست، رفتار و منش خود را وسيله پيشرفت دنياي مادي خود نكرده بلكه وسيله پيشرفت دين و رفاه آن  نموده، تار و پود او را ايمان به خدا و اخلاص در عمل صالح و سفارش به مردم در پايداري به حق و حقانيت است.

ما نصيحت به جاي خود كرديم/  روزگاري در اين سرا برديم

سعدي نيايد بگوش رغبت كس/ بر رسولان پيام باشد وبس

سعدي نگاه عميق به آيات قرآن كريم داشته و با آوردن حكايات مختلف در گلستان و بوستان و كلياتش به خواننده مي آموزد كه تنها خواندن آيات قرآن كافي نيست بلكه بايست در آن با ديدن تأمل و تدبيرو تدبر نگريست . سعدي اديب گراسنگ و دانشورگرانمايه و درد آشنا؛ در ابعاد مختلف شخصيت او، زمان او، مكان او، نحوه ديدگاه او و نماد و اختصاصات لغوي نظم ونثر او را  بايست موشكافانه مورد بررسي قرار داد به قول اديب معاصر محمد علي فروغي در مورد ايجاز سخن سعدي چنين مي نويسد : كه..... (ايجاز او در حد اعجاز است )   اين گفته مبالغه و تحسين نيست يك حقيقت عيني است.

سعدي شيرازي بي شك در گلستانش از قرآن تقليدي هنرمندانه و شاهكاري بي همتا نموده، و سخنش كوتاه است اما معناي بلند و ژرف نگر دارد و كلام را دستخوش بازيچه و رنگ آميزي حروف بي معنا قرار نداده. در حكايات سعدي عليه الرحمه يك طرف قضيه خواه وزير باشد يا درويش يا كنيز و غلام اهل تفكر و تدبير و صاحب عقل است و طرف ديگر اهل هواي نفس و غفلت و بي خبر و عصيان گري، عقلي كه سعدي از آن ياد مي كند عقل صرفاً مادي و معاشي نيست عقل عاقبت انديشي است، گاهي ستيزه عقل معاشي با عقل معادي است و آخر الامر عقل، عقل معادي بر عقل معاشي غلبه مي كند، سعدي از ، زاهد زهد فروش، تهيدست گناهكار، پادشاه ظالم،  عالم بي عمل، كار بي ثمر، فاضل بي فضل، پير هوسباز، جوان عياش، توانگر بخيل، زنبور بي عسل و ... در گلستانش به عنوان نماد و سنبل بدي ياد كرده، خواندن كليات سعدي ملال انگيز و كسل آور و اتلاف كننده وقت نيست، كليات او به منزله محكي است براي محك زدن عيار زر تا سره از ناسره، غور و تفكر در كليات سعدي نوعي دارويي است كه وجدان را در آدمي بيدار نگه مي دارد و از خواب غفلت باز مي دارد، نيروي اخلاص را زنده مي كند و تقويت مي نمايد، بي قرار و آشفتگي خيال را مي زدايد و آرامش خيال و ديده بصيرت نگر مي دهد.

به نظر مي رسد چنانچه هر روز كتاب كليات شيخ سعدي مورد مطالعه دقيق قرار گيرد اثرات درماني آن در روح و جسم خواننده كاملاً محسوس خواهد بود.

خصوصيات و خلقيات و روش و منش شيخ اجل سعدي شيرازي را مي توان به خوبي در كليات او مشاهده كرد او هرگز از روزگار غدار شكايت و گله نكرده چون اهل صبر، قناعت، تعبد، شكر، رضا، تواضع بوده و خود در باب سوم در فضيلت قناعت چنين مي نگارد : ....... كه هرگز از دور زمان نناليده بودم و روي از گردش آسمان در هم نكشيده، مگر وقتي پايم برهنه مانده بود و استطاعت پاي پوشي نداشتم به جامع كوفه درآمدم دلتنگ، يكي را ديدم كه پاي نداشت، سپاس نعمت حق به جاي آوردم و بر بي كفشي صبر كردم

شايان ذكر است برخي از ضرب المثل هاي ما كه در سخنان روزمره به كار مي گيريم نخستين بار در گلستان سعدي بكار رفته ليكن خودمان اطلاع از اين امر كمتر داريم، شيوه و نگاش گلستان به سبك خاصي است در ابتداي هر حكايت متن آموزنده اي به صورت نثر موزون به كار رفته و سپس چند بيت در همان ارتباط مطرح گرديده، اكثر حكايات سعدي عليه الرحمه در باب هاي هشت گانه گلستان به صورت كوتاه است و در چند جمله خلاصه شده و تعداد محدودي نيز داراي متن طولاني تري مي باشد، سبك بيان و شرح حكايات در گلستان به نحوه بيان شده كه خواننده احساس خستگي نمي كند در برخي حكايات موضوع واقعه شرح حال خود سعدي است كه در قالب يك حكايت كوتاه بيان كرده و در پايان يك نتيجه اخلاقي گرفته و در برخي روايات نيز از قول ديگران موضوعي را بازگو كرده. در تمام متون نگارش شده توسط سعدي ما شاهد يك وجدان بيدار هستيم كه به صورت نامرئي ما را هدايت مي كند و پنداري روح آن بزرگوار همه جا همراه ماست. سبك و نگارش سعدي از ساير نويسندگان و شاعران كاملاً قابل شناسايي است سبك خاص خود را دارد.

بعيد به نظر مي رسد سعدي مثل و مانندي داشته باشد، ابعاد شخصيتي و ظرفيت ذاتي و پتانسيل هنري و مقام اين عارف به قدري بالا است كه او را از ديگران ممتاز نموده، معيار و ملاك او جهاني است و ارزش ها نزد او فراتر از مرز جغرافيايي است آن جا كه مي فر مايد:

بني آدم اعضاء يكديگرند/ كه در آفرينش ز يك گوهرند

چو عضوي به درد آورد روزگار/ دگر عضو ها را نماند قرار

سعدي كليات خود را همانند سفره براي همگان از فقير و توانگر، مريد و مرشد، مصلح و ملحد، عالم و جاهل گسترده و هر كس به اندازه بضاعت و خرد خود از آن بهره مي گيرد.

اكنون نيز آن گنبد لاجوردي مقبره او، آدمي را به ياد مساجد و قداست آن مي اندازد و سادگي قبرش همانند خانقاه و زندگي درويش مسلكان او مي باشد، و آن گنبد لاجوردي كه بر مزار آن بزرگوار سعدي شيرازي ساختند مانند نگين انگشتري ست بر شهر شيراز كه بر تارك اين شهر شعر پرور مي درخشد.


تا كنون نظري ثبت نشده است
امکان ارسال نظر برای مطلب فوق وجود ندارد